حسینیه دل

از روزى که در نهر جانمان فرات سوز و علقمه ی عطش جارى ساخته‏ اند، از شبى که در پیاله ی دلمان شربت گواراى ولایت ریخته‏ اند، دلمان یک حسینیه ی پر شور است...

حسینیه دل

از روزى که در نهر جانمان فرات سوز و علقمه ی عطش جارى ساخته‏ اند، از شبى که در پیاله ی دلمان شربت گواراى ولایت ریخته‏ اند، دلمان یک حسینیه ی پر شور است...

#wrp .header{ background:url(image.png) no-repeat center;}
حسینیه دل

هر روز سعی کنید یک حدیث از کتاب «جهادالنفس» را مطالعه کنید و به آن عمل کنید بعد از یکسال خواهید دید که حتما عوض شده اید، مانند دارویی که انسان مصرف کند و بعد از مدتی احساس بهبودی کند.

پر بیننده ترین مطالب
۱۳دی
دیشب اتفاق عجیی افتاد...البته نمیدونم واقعیته یا خیال.
پسر سه ساله مو خوابونده بودم.کتاب قصه شو خوندم.یک لحظه ساکت شد چشماشو بست بعد باز کرد وگفت :مامان چه صدایی میاد؟ گفتم :شاید صدای قطاره وقتی همه جا ساکته ما صداشو می شنویم:هو هو چی چی.
گفت: نه! صدای امام زمانه،حضرت مهدی!! از کوچه میاد نمی شنوی؟ (اشک در چشمام حلقه زد)
گفتم : وقتی خواب بودی شنیدی؟ گفت نه! الانم می شنوم.مگه نمی شنوی؟
گفتم نه.(دیگه اشکم سرازیر شده بود) پرسیدم : چی میگه؟ گفت نمی دونم.
گفتم: حرف خوشحالی میزنه یا ناراحتی؟ گفت :حرف ناراحتی .میگه همه آدم خوبا کشته شدند.!
به زور بغضمو قورت دادم که متوجه گریه م نشه.
گفت : چرا من می شنوم تو نمی شنوی؟دلم آتیش گرفت .گفتم چون تو خوبی .پرسید :تو بدی ؟؟؟
با خجالت گفتم : آره. فکر کرد شوخی میکنم خندید. گفتم :براش دعا کن.گفت: بلد نیسم.
گفتم صلوات بفرست.فرستاد. گفتم : بگو خدایا کمک کن حضرت مهدی بیاد پیش ما.آدم بدها رو بکشه.گفت وخوابید.
هق هق گریه م بلند شد.این بچه یعنی راست می گفت؟همیشه قاطی میکرد حضرت مهدی و امام زمان یک نفرند یا یش تر ،اما حالا مصمم گفت امام زمان حضرت مهدی ! انگارصد ساله که ایشون رو بشناسه.از این گذشته خیلی وقت بود درباره امام زمان براش نگفته بودم که ذهنیت و فکر قبلی باعث این تخیل شده باشه. .وقتی شروع کرد به گفتن این ماجرا ، بی اختیار اشکم جاری شد احساس کردم در واقعیت این اتفاق داره میفته. اما اگر هم فقط یک خیال کودکانه بود ، به من تلنگری زد.چقدر از شهادت شیخ نمر غصه خوردیم؟این قدر دلمون سوخت که از داغش شب خوابمون نبره؟از این که اماممون یک یارشو از دست داد؟؟؟ تصور کردم اماممون اومده تو کوچه ی ما داره یکی یکی به خونه ها نگاه میکنه و با ناراحتی می بینه این قدر درگناه غوطه وریم که به درد نمی خوریم. حتی یک نفر از این کوچه ایشون رو یاری نمی کنه.حالا که یک یار با وفاشم از دست داده {شیخ نمر} ، کی جاشو پر میکنه براش؟
هیچی نمی تونم بگم فقط میگم: اللهم عجل لولیک الفرج
صما الف
۱۱دی

چند سال قبل از این،درمنطقه‌ی کُردی، یک عالم روشن‌بین در نماز جمعه سخنرانی کرد. گمانم قسم خورد -  اینجور به ذهنم است، چون سالها گذشته است - گفت واللَّه آن کسانی که می آیند پیش شیعه، بغض و کینه ی سنی را در دل او وارد میکنند و میروند پیش سنی، بغض و کینه‌ی شیعه را در دل او وارد میکنند، اینها نه شیعه هستند، نه سنی؛ نه شیعه را دوست دارند، نه سنی را دوست دارند؛ با اسلام دشمنند. البته نمی دانند؛ خیلیهاشان نمی فهمند و این مایه‌ی تأسف است که چرا نمی فهمند. امروز این جماعت وهّابی و سلفی، شیعه را کافر میداند؛ سنی محب اهل بیت را هم کافر میداند؛ سنىِ پیرو طریقه‌های عرفانی و قادری را هم کافر میداند! این فکر غلط از کجا سرچشمه میگیرد؟ همه‌ی مردمشیعه در سراسر دنیا، مردم سنی شافعی در شمال آفریقا، یا مالکی در کشورهای آفریقائی مرکزی - که این ها محب و دوستدار اهل بیتند؛ طریقه‌های عرفانی اینها به اهل بیت منتهی میشود - کافرند؛ چرا؟ چون به مرقد حسین بن علی درقاهره احترام می گذارند و مسجد رأس‌الحسین را مورد تقدیس قرار میدهند؛ به این جهت این ها کافرند! شیعه که کافر است؛ سنی سقّزی و سنندجی و مریوانی هم اگر با طریقه‌ی قادری یا نقش‌بندی ارتباط داشته باشد، او هم کافر است! این فکر، چه فکری است؟ چرا با این فکر غلط و شوم بین برادران مسلمان اختلاف ایجاد بشود؟

به آن شیعه‌ای هم که از روی نادانی و غفلت، یا گاهی از روی غرض - این را هم سراغ داریم و افرادی را هم از بین شیعیان می شناسیم که فقط مسئله‌شان مسئله‌ی نادانی نیست، بلکه مأموریت دارند برای اینکه ایجاد اختلاف کنند - به مقدسات اهل سنت اهانت میکند، عرض میکنم: رفتار هر دو گروه حرام شرعی است و خلاف قانونی است.

ازبیانات مقام معظم رهبری(مدظله العالی)-22/2/88

صما الف
۲۴آبان


سلام دوستان برای دیدن شماره ی بعدی نشریه  به این آدرس قدم رنجه بفرمایید :

www.rowzan.blog.ir

صما الف
۳۰مهر


صما الف
۲۸مهر

صما الف
۲۴مهر




صما الف
۲۴مهر

کربلا همان دیاری است که علی (علیه السلام) به خواهش کوفیان کودکش را به آن جا برد تا نماز باران بخواند...

 دستان کوچک حسین  که بالا رفت باران بارید اما ....

به جبران این دعا،سال ها بعدکه بازدستان حسین به طلب قطره ایآب بالا رفت...

                          از حلقوم کودکش خون بارید!

 

وای بر ما اگر  مانند کوفیان اماممان را بخاطر دنیا بخواهیم وبخاطر دنیا    

                          به رویش شمشیر بکشیم!!!

صما الف
۲۴مهر

السّلام علی الطّفل الرّضیع

عاشورا درس زندگی است،اما من وتو ازآن چه می آموزیم
                               بانوی شیعه؟؟؟
آیا در این حماسه آفرینی نقش رباب کمتر از ارباب است؟؟
او که پا به پای شوهرش داغ دید و اشک ریخت و....
                                    صبر کرد!
درهیچ جا ثبت نشده به خاطر این داغ جان گدازحتی با آهی یا نگاهی مولا را شرمنده ی خود کرده باشد !!
 آن گاه که بجای کودک سیراب، پیکر به خون غلطیده ی اصغر را آورد...
                        آیا ماهم این چنین هستیم؟؟؟

صما الف
۲۲مهر

اعمال آخرین  روز ماه ذی الحجه:

 آخرین روز سال عرب است. سید دراقبال موافق یک روایت ذکر کرده که هر کس دو رکعت نماز بخواند در هر رکعت یک مرتبه حمد و10مرتبه «قل هوالله احد» و10 مرتبه

«آیت الکرسی»وبعدازنماز بگوید:


أللهمّ ماعملتُ فی هذه السَنََه من عَمَل نَهَیتَنی عَنهُ 

وَ لَم تَرضَهُ وَنَسَیتُه ُوَ لَم تَنسَهُ،

وَدَعَوتَنی إلیَ التَّّوبَه بَعدَ اجترائی عَلیک ،

ألّلهُمّ  فَإنّی أستَغفرُکَ منهُ فَاغفرلی ،

وَماعَملتُ من عَمَل یُقرّبُنی إلَیک  فاقبَلهُ منّی 

 وَلا تَقطَع رَجائی  منکَ یاکریمُ   

دراین صورت شیطان گوید:وای بر من هرچه رنج کشیدم (برای گمراه کردن او)دراین سال ،همه 

راخراب کرد.وسال گذشته برایش شهادت دهد که اورا به خیر ختم نموده است.

  منبع:مفاتیح شیخ عباس قمی   

صما الف
۰۹مهر

 ناد  علیاً  مظهر  العجائب

دعای ناد علی یکی از دعاهای ارزشمند شیعیان است که علامه مجلسی آن را در بحار الانوار نقل کرده است .دعایی دل نشین ومختصر که برای حوائج دنیوی واخروی می توان به آن متوسل شد.علامه خود معتقد است «هر کس در این دعا شک کند البته کافراست»این صراحت لهجه گواه برصحت و اعتبار این دعای شریف دارد.

تجربه ی شخصی خودم :چند ماهی می شد که بخاطر قرض وبدهی سنگینی که داشتیم ، خواب وخوراک نداشتم وافسرده وغمگین بودم. با این که هنوز دانشگا رو تموم نکردم وبچه ی کوچیک دارم ،به فکر پیدا کردن شغل افتادم تا کمک حال همسرم باشم ویک گوشه ای از کار رو بگیرم.اما کو کار؟ به قرآن تفال زدم این آیه اومد که « خداهیچ بنده ای رو بیش از وسع وتوانش تکلیف نمی کنه » فهمیدم که رفتنم سر کار پسندیده نیست به ویژه این که همسرمم مخالف بود ومی گفت « من که بالاسر بچه نیستم  حداقل تو باش و حواست به تربیت اون باشه.. خدا بزرگه خودم یه کاریش می کنم. »  در اوج سختی و مشکلات نگاهم به دعای ناد علی افتاد که توی جانمازم بود بالای دعا نوشته :...اگر جهت ادای قرض پانزده روز ، روزی 22بار بخوانی ادا شود...پس دست به کار شدم فقط دو یا سه روز خونده بودم که اولین خبر خوش رسید...دومین ...سومین....وبالاخره طوری شد که قسمت قابل توجهی از قرض هامون رو دادیم وزندگیمون روی ریل افتاد هر کدوم از این اتفاقات شبیه معجزه بود که اگه بخوام بگم چطوری شد باید از اول زندگیم تا الانشو تعریف کنم که در این مجال نمی گنجه J*

نکته ی قابل توجه: یه روز دعا رو فراموش کرده بودم بردارم از هرکدوم از دوستام که خواستمش هیچ کدومشون نداشتن!!! تاسف خوردم چطور یک بچه شیعه ازهمچین گنجی غافله وداره با مشکلاتش تنهایی دست وپنجه نرم میکنهL  راستی عیدتونم مبارک J J***

صما الف